لهجه تهرانی

قصه ای از امروز شهر

لهجه تهرانی

قصه ای از امروز شهر

سلام تهران اینجا ضعف شخصیتی بیداد میکنه

این روزا 4 تا مدل ادم بیشتر تو جامعه نمیبینم شاید تفاوت های زیادی یا هم داشته باشند ولی در اخر همه تو یکی ازین چهارتا گروه خلاصه میشن

بحث جالب 4 قشر جالب این روزهای تهران 

هیچی نمیگم اونایی که لازم باشه خودشون با دست تقدیز میرن و میخونن






                                                                            << ادامه مطلب اون پائینه >>

خب این روزا وقتی خوب تو تهران بگردیو به جوونا نگاه بندازی متوجه میشی که از یه مراتبی خارج نیستن و به راحتی میشه شخصیت تک تک شونو تشخیص داد  این مطلبو به خاطر جالب بودن و حقیقتشو ریتمیک بودنش و جنبه ابزوردش گذاشتم  قصد توهین به کسی که خودش رو جزئی ازین گروه ها میبینه ندارم (ابزورد : طنز تلخ )


در کل میشه اونارو به چهارتا دسته تقسیم کرد :


گروه پائین :

عشق لاتی ها. کسایی که هنوز تو چند دهه قبل ایران موندن و باعث میشن ما به افرادی که مهمونه شهرمونن به طور غیر مستقیم حق توحش پرداخت کنیم:))گرفتی مطلبو ؟

متاسفانه تعداد این جور ادما روز به روز بیشتر میشه و گروه سنیشون از چهارده به بالا شروع میشه این تیپ ادمها بیشتر از هر چیزی تحت تاثیر جوی هستن  که خواسته یا ناخواسته تو زندگیشون بوده و خودنمایی میکرده از طرز حرف زدن گرفته تا رفتار ها و عقاید . مخصوصا عشق لاتی های امروزی که واژه اصلی زبونشون اینروزا کلمه (لاکار گذاشتنه) یعنی پیچوندن و خیانت

با یه نگاه دعوا میکنن به هر چیز و هر کس احساس مالکییت دارن

این روزهاتو هر شکلو لباسی ظاهر میشن و بیشتر وقتا هم تو حالت مستی یه کاری دسته خودشون میدن همیشه هم یه چاقو همراهشون دارن . شایدم تو لباس دیگه ظاهر شن و به جز کارد کارت هم داشته باشن


اینم نمونه یکی از همون چاقوهای خوش دستی

که بسیجیان محترم همراه با قلافش از اراذل و اوباش گرفتن لبه جوب نشستن و با دقت بهش نگاه میکنن





اینم از لاتهایی که اینروزا دیگه این شکلی نیستن 

معمولا وقتی به این سن و سال میرسن غمه هاشونو فروختن و النگو دستبند خریدن





خلاصه مراقب باشید هر لحظه ممکنه یه پسر بچه چهارده ساله باهاتون نگاه بازی کنه و با یه کارد دنبالتون بدوئه


گروهه وسط یا میانه :

این گروه خودشونو کم و بیش با زندگی و جامعه قاطی میکنن و مشکلاتی که از افراد دیگه و جامعه بهشون ضربه زده باعث شده که دور فکرو خیال و مشغله و...  رو خط بکشنو بیشتر اوقات سلول های خاکستری مغزشونو بکشن و بدون فکر تصمیم بگیرن

یک ماه از سال درگیر کارن سه ماه درس میخونن دو ماه تو خیابون اهنگ گوش میدن و مدل میشن







افراد دیگه ای تو این گروه هستن که مخصوص دکورن یعنی ظاهری از چیزی میسازن که نیستن

لباس هاشون از همه چیز براشون مهم تره چون اعتماد به نفس خاصی بهشون میده و باعث میشه فکر کنن از هر لحاظ از زیبایی گرفته تا... اونی شدن که میخوان

مثلا تو تابستون امسال کافی بود یه سر بری تو یه پارک و چشماتو یکم باز کنی

دختر هایی رو میدیدی با شلوار قرمز و شال قرمز که باهم ست کرده بودن

یا پسر هایی که شلوار صورتی و بنفش میپوشیدن مد تو تهران به طرز عجیبی پیشرفت میکنه از جردن تا جوادییه در عرضه یک ماه همه به یه شکل در میان و همین باعث میشه اون مد تبدیل به خزو خیل بازی بشه(دموده) و بعد از مدتی همون ادمایی که همون لباسارو میپوشیدن بقییه افراد رو به خاطر پوشیدن اونها مسخره کنن





گروه دیگه ای از زیر شاخه گروه وسط افرادی هستن که علاقه زیادی به هنر دارن اما فقط از نوع لباسش.وقتی طرفو از دور میبینی فکر میکنی  الان یه هنرپیشه معروف دهه 60 امریکا داره از دور میاد به شدت تورو درگیر خودش میکنه دوست داری بری جلو و خوب بشناسیش ولی وقتی باهاش هم صحبت میشی میفهمی تا حالا 4 خط کتاب به جز کتابای مدرسش نخونده و فقط نوع لباس پوشیدن هنریو خوب بلده و این تضاد به شخصییت اونا هم میگرده یعنی ادعا هایی میکنن از قبیل پاک بودن یا برعکس .بزرگ بودن یا بر عکس که با شخصییتشان در زندگی خصوصیشان به شدت تفاوت دارد یا برای مثال در ساعتی از روز اونارو را شاد و خندان میبینیم که بالا و پائین میپرن چند دقیقه بعد بی دلیل به یک نقطه خیره میشنو حالت غمگینی پیدا میکنن







گروه های دیگه هم هستن که عمر خودشونو تو گروه های مجازی رابطه های خیالی اگاهانه طلف میکنن وابستگی شدیدی به گزینه های مجازی از دوستان اینترنتی گرفته تا بازی های کامپیوتری پیدا میکنن و بعد از یه مدت به شدت از جامعه دور میشن . یعنی وقتی با یکیشون چت میکنه یه جوری باهات حرف میزنه که فکر میکنی مدیر عامل یه شرکته بزرگه ولی تو رابطه های واقعی و اصلیش به شدت با ترس و احمقانه رفتار میکننن





گروه بالا :

گروه بالا گروهییه که حقیقت هایی از زندگیو فهمیده البته منظورم تو همین رنج سنی هست که در موردش حرف میزنم از گروه های قبلی پیشرفته تره

بیشتر به اینده فکر میکنه یک هدف بزرگ رو در پیش گرفته و دنبال میکنه و به این فکر نمیکنن که راهشون درسته یا اشتباه یا تو این مدت چه قدر پیشرفت کردن

فقط سعی میکنن خودشونو راضی نگه دارن که تو اکثر موارد حتی وقتی اون ادم به هدفش میرسه لذتی نمیبره چون میفهمه وقت و زمانی که براش صرف کرده و سختی هایی که کشیده ارزش این هدف رو نداشته





گروه بالا به توان 2

این گروه افرادی هستن که از تربیت خونوادگی خوبی  برخوردارن و راهنماهای قابل و کار درستی تو زندگیشون بوده از وضعیت زندگی و تکرار خسته نمیشن برای هدفشونم تلاش میکنن و در عین حال تمام اصول اخلاقی و رفتاری سمبلیک خودشون رو انجام میدن با همه رو راست و رک هستن افراد زیادی به اونا حسادت میکنن حرفاشون همیشه عجیبه تا حدی که کسی باورش نمیشه ولی حقیقت داره اینجور ادمها خیلی کم پیدا میشن شاید دورو بر ما به زور بشه یکی دوتا شونو دید مثلا شخصی شاعر واقعا خوبییه ولی وقتی شعری رو از خودش میخونه  کسی باور نمیکنه که این شعر رو اون شخص گفته چون ظاهرش شباهتی به یک شاعر که مردم تو ذهنشان دارن  شبیه نیست  بیشتر وقتا ساکتن زبونشون نیش عجیبی داره که همه ازشون دلگیر میشن ولی اونا از رو خیر و صلاح طرف مقابل حرف میزنن


ازین جور ادما عکسی برای نمونه نیست



خب ؟ راهه حل چیه ؟ فقط در موردشون حرف زدیم مثله بقییه هیچکس نیست که بتونه برای تمامه این گروه ها راه حله خوبی پیدا کنه و اونارو  به زندگی ایده ال واقعی برسونه

اینجاست که شاعر میگه :

عطار هفت شهر عشق را گشت ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم

یعنی اینکه من این مطلبو بره کی نوشتم ؟ کدوم گروه میاد اینارو بخونه ؟

نظرات 3 + ارسال نظر
avishan سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:17 ب.ظ http://dittany.blogsky.com

خیلی مطلب خوبی بود

mahsa سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ب.ظ

واقا کدوم گروه بیشتر از زندگیشون لذت میبرن؟؟؟!!!

hichkodum
dard yechize
faghat zaherashun baham fargh mikone
o
male baziya yekam bishtare.......

maryam شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:53 ب.ظ

سلام وب خیلی خیلی باحال وتوپی داری.مطلب جالبی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد